
هفته قبل چهار مورد از باارزشترین مهارتهایی را که در کلاس درس یاد نگرفتم را با شما به اشتراک گذاشتم. این هفته میخواهم چهار مورد دیگر از این مهارتها را با شما همراهان اکسیرفریلند به اشتراک بگذارم.
ضروریترین مهارت های کاریابی که در دانشگاه یاد نمیگیرید (قسمت اول)
۵-مدیریت پروژه
مردم همیشه در مورد مدیریت زمان صحبت میکنند، اما فکر نمیکنم مدیریت پروژه توجه کافی را جلب کند. مدیریت پروژه به روشهای مختلفی تعریف شده است، اما از نظر من اقدامات سازماندهی، مدیریت، نظارت بر یک پروژه را با هدف مشخص در ذهن می گنجاند و به طور معمول شامل مدیریت یک تیم نیز می شود. این مهارتی است که برای بررسی کیفیت و درک محدودیت های زمان و بودجه نیاز به نگاهی دقیق دارد که در عین حال قادر به دیدن تصویر بزرگ است.
شما را نمی دانم، اما من قطعاً این مهارت را از کلاس درس یاد نگرفتم. شاید کلاسهای آموزش کسب و کار در خارج از مدرسه وجود داشته باشد که این مهارتها را آموزش دهند، اما من مدیریت پروژه را با صدرنشینی در پروژه های در حال انجام یاد گرفتم. من از فرصتهایی استفاده کردم که بتوانم سرپرستی پروژه ها را بر عهده بگیرم و مجبور شدم تاکتیکهایی را که مدیریت پروژه ایجاد میکند مانند ایجاد وب سایت خودم، ایجاد محتوا و برنامههای روابط عمومی برای مشتری ها یا ساختن فیلم برای پروژهها، پیاده کنم. این تجربیات به من آموخت که چگونه میتوانم روحیه تیم را تقویت کنم، به بهترین نحو از مهارتهای خود استفاده کنیم و نحوه برقراری ارتباط با مشتری را برای رفع نیازهای آنها.
اگر هنوز تجربه مدیریت پروژه زیادی ندارید، میتوانید با اجرای پروژه های خود شروع کنید. ببینید چقدر از وقت و هزینه را می توانید در یک پروژه برای کار یا یک پروژه شخصی صرفه جویی کنید و بهترین راه برای دستیابی به کارآیی و کیفیت را کشف کنید.
۶- هوش اجتماعی
آیا مدام از مردم میشنوید که «هر سخنی جایی و هر نکته مکانی دارد»، بدانید و آگاه باشید که این یک جنبه از هوش هیجانی است. من آن را نحوه برخورد روابط بین فردی و به طور کلی، صرفا داشتن همدلی تعریف میکنم. هوش اجتماعی به ما امکان برقراری ارتباط واقعی با دیگران و فهم تجربیات آنها و حس کردن احساس آنها میدهد. اینها به ما کمک می کنند تا ارتباطی مستقیم برقرار کنیم و مهربانتر باشیم. من شخصاً فکر می کنم برای اینکه بتوانیم فردی قوی و مستحکم باشیم، هوش اجتماعی بسیار مهم است.
کارفرمایان کارمندانی با هوش هیجانی بالا میخواهند؛ زیرا این بدان معناست که آنها خودآگاهتر، بهتر در حل مسئله و همدل هستند. این به معنای بودن کارمندی است که همه خواستار بودن آن در شرکت خود هستند.
من به شخصه فکر میکنم که با خواندن زیاد از اوایل زندگی و از همان دوران کودکی، هوش هیجانی زیادی کسب کردم. من توانستم خودم را در کفش شخصیتها قرار دهم و آنچه را که میدیدند و احساس میکردند را تجربه کنم. هرچه پیرتر شدم، با افراد بیشتری آشنا شدم که دیدگاه من را گسترده تر کردند و مرا به چالش کشیدند. همیشه سعی می کردم از دیدگاه آنها ببینم. من همچنین مدتی را صرف انجام درمان شناختی رفتاری کردم که واقعاً در یادگیری خودآگاهی به من کمک کرده است. اگر احساس میکنید که دلتان میخواهد بیشتر روی هوش هیجانی خود کار کنید؛ راههای زیادی برای تقویت آن وجود دارند.
۷- مهارتهای ارتباطی
مهارت گپ زدن و باز کردن سر صحبت، بسیار دست کم گرفته شده است. آیا تا به حال در آرایشگاه ها یا در مطب پزشک روی صندلی بدون هیچ حرفی نشستهاید؟ انگار تنشی عجیب و غریب در فضا وجود دارد؛ چرا که هیچ کدام از شما نمیدانید که چه بگویید؟ تجربهای ناراحت کننده است. من در دوران کودکی به عنوان بچهای بسیار خجالتی و عجیب، تجربههای این چنینی داشتهام و فقط با قرارگیری بیشتر در معرض صحبت با دیگران (و در ابتدا یاری برخی از دوستان برون گرا) بهتر و اجتماعی تر شدم. ارتباطات مهارتی است که همیشه می تواند بهبود یابد.
اگر مثل من هستید و شکستن یخِ سکوت شما را عصبی و مضطرب میکند، به یاد داشته باشید:
مردم عاشق صحبت کردن در مورد خود هستند. اگر نمی دانید چه چیزی را بگویید و نمی خواهید با صحبت در مورد آب و هوا شروع کنید، از آنها در مورد خودشان سؤال کنید! حتی به زبان آوردن تعریفی ساده مثل «سلام، من عاشق تاپ شما هستم»، تغییر بزرگی ایجاد میکند. اگر به رویدادی که پر از آدم هست و مجبور به گفتگو هستید، می توانید برخی از جملاتی را که میتوانید بر باز کردن سر صحبت استفاده کنید، تمرین کنید.
مهارت دیگری که فکر می کنم افراد به اندازه کافی در مکالمات تمرین نمیکنند ، گوش دادن فعال است. آیا تا به حال خودتان را در مکالمه های نیمه گوش دادن به کسی پیدا کرده و در ذهن خود در حال ساختن آن چه که میخواهید به زبان آورید بودید؟ فکر میکنم همه ما مرتکب این گناه می شویم. به جای گوش دادن به پاسخ، شما باید برای درک کردن گوش دهید و در عین حال به زبان بدن دیگران نیز توجه کنید. با گوش دادن فعال، پاسخهای شما به احتمال زیاد بسیار متفکرانه و دلچسبتر خواهد بود و این مورد واقعاً در برقراری ارتباط با دیگران به شما کمک خواهد کرد.
۸- سخنرانی عمومی
دست های سرد و مرطوب، قلبی که تند تند میزند و سرعت گفتار سریع و تهاجمی، همه جزو علائم شخصی من هستند.
من حتی در دورترین تصورات و خیالات خود هم نمیتوانستم ذرهای با صحبت کردن در برابر جمع راحت باشم؛ البته تا زمانی که دستیار آموزشی شدم. جلب توجه همکلاسیهای دانشجویی که به کلاس اهمیتی نمیدهند، برای من موفقیت بزرگی بود و از خنداندن آنها نیز ذوق میکردم. این تجربه باعث شد من برای سخنرانی در عموم که قبلا وحشت زدهام میکرد و زانوها و صدایم را میلرزاند، اعتماد به نفس بیشتری داشته باشم.
صحبت در حضور عموم، مهارتی است که نیاز به تمرین و حضور داشتن در برابر تعداد زیادی از آدمها دارد، و چیزی که به نظرم بسیار مفید است؛ ضبط ویدئویی از خودتان در حال سخنرانی و ارائه است. سپس آن را نقد و تحلیل کنید. اگر در حضور یکی از دوستان یا اعضای خانواده آن را انجام دهید نیر بهتر است. با این کار میتوانید ببینید که چگونه به نظر میرسید، بعضی از عادت هایی که حتی ممکن است از وجود آن باخبر نباشید و سبک سخنرانی خود را میبینید. تعداد کلمات بیمعنی که ما هنگام دستپاچه و عصبی شدن در سخنرانی استفاده میکنیم و به آنها توجهی نداریم، شگفت زدهمان میکند!
با ایده ای روشن درباره آنچه که میخواهید ارائه کنید وارد محل سخنرانی شوید؛ هر پرزنتیشن و ارائه مانند یک داستان است. و هر داستان برای راهنمایی مخاطب به یک آغاز، میانه و پایان نیاز دارد. تمرین کلید اصلی صحبت کردن در حضور دیگران است و هیچ گاه برای یادگیری دیر نیست!
دیدگاه خود را بنویسید